مرجع دانلود فایل
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 74
بازدید دیروز : 213
کل بازدید : 606337
کل یادداشتها ها : 11642

نوشته شده در تاریخ 95/12/22 ساعت 11:37 ص توسط حشمت


شمس تبریزیشمس تبریزیشمس تبریزی شعرشمس تبریزی اشعارشمس تبریزی و مولویشمس تبریزی خویشمس تبریزی شعرشمس تبریز شعرشعرهای شمس تبریزیشعرای شمس تبریزیشعراز شمس تبریزیشمس تبریزی بهترین اشعاراشعاری شمس
دسته بندی ادبیات
بازدید ها 3
فرمت فایل doc
حجم فایل 30 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 41
شمس تبریزی

فروشنده فایل

کد کاربری 1079
کاربر

شمس تبریزی

شمس الدین محمد بن ملکداد تبریزی در شهر تبریز بدنیا آمد و از همان دوران کودکی ناآرام بود و رفتاری داشت که موجب اضطراب پدر می شد و او در جواب پدر می گفت: ما از دو جنسیم و مثال آورد که تخم مرغابی را چون در زیر مرغ خانگی بگذارند جوجه ها بزرگ و بزرگتر شده به حکم طبیعت به آب می زنند و مادر که شنا نمی داند در کنار جوی مانده از غرق شدن جوجگان خود به هراس می افتد و متوحش می شود ، نه می تواند مانند جوجه ها در آب رود ، نه دلش آرام میگیرد که آنها را در آب بیند ، حال من و تو بر این منوال است: «تو با من چنانی که خایه بط را زیر مرغ خانگی نهادند ، پرورد و بط بچگان گلان ترک شدند ، با مادر به لب جو آمدند ، در آب در آمدند.

مادرشان مرغ خانگی است. لب جو می رود ، امکان در آمدن در آب نی. اکنون ای پدر! من دریا میبینم مرکب من شده است و وطن و حال من اینست. اگر تو از منی یا من از توام درآ در این دریا و اگرنه برو برمرغان خانگی.[1]»

این سخنان را شمس خود گفته است و در راه شناختن وی موثر و مفید پیدا است که از زمان کودکی ، با دیگر کودکان تفاوتهایی داشته است.

پدرش مردی پاکدل و با ایمان بوده و همینکه سخنی بر زبان میرانده است به گریستن می پرداخته و قطرات اشک بر رخسار و محاسن او روان می گشته است. اما از داشتن شور و عشقی که شمس خواهان و جویای آن می بوده بهره ای نداشته است. از او این سان یاد می کند: «نیک مردی بود و کرمی داشت. دو سخن گفتی ، آبش از محاسن فرو آمدی ، الا عاشق نبود. مرد نیکو کار دیگر است و عاشق ، دیگر[2]»

 








طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ